|
پنج شنبه 31 مرداد 1392برچسب:, :: 23:24 :: نويسنده : نفس
پنج شنبه 31 مرداد 1392برچسب:, :: 22:8 :: نويسنده : نفس
به خاطر بسپاریم که ،
همراهی خدا با انسان مثل نفس کشیدن است ؛
آرام، بی صدا، همیشگی ...
سه شنبه 29 مرداد 1392برچسب:, :: 12:55 :: نويسنده : نفس
تصمیمم را گرفته ام ….
از امشب…. تمام احساسی که به ” تو ” دارم را بیان می کنم…
می گویم که دوستت دارم , دلتنگتم , به آغوشت نیاز دارم ! به درک که مغرور میشوی , یا اینکه کمتر دوستم خواهی داشت و یا حتی ترکم می کنی و تنها می مانم ! مهم این است : شاید فردایی نباشد , که عشقم را به پایت بریزم ! پس : ” دوستت دارم ” !
دو شنبه 28 مرداد 1392برچسب:, :: 14:13 :: نويسنده : نفس
چقدر سخته "عشقت"دلتو بشکنه ولی به خاطر اینکه"دوستش"داری ..... هیچی نگی.....
دو شنبه 28 مرداد 1392برچسب:, :: 14:3 :: نويسنده : نفس
...خسته ام از اینکه زنده ام و میخوام خودم و راحت کنم... ...اما از اشکهایی میترسم که مادرم سرقبرم میریزه...!
دو شنبه 28 مرداد 1392برچسب:, :: 13:47 :: نويسنده : نفس
اگر چه این روزها میگذرد اما...............................................
من از این روزها نمیگذرم
دو شنبه 28 مرداد 1392برچسب:, :: 13:26 :: نويسنده : نفس
این روزها دست و دلم به نوشتن که هیچ ، به هیچ کاری نمیرود ...
درد هایم زیاد شده اند ، دیگر حتی قانون جاذبه نیوتن هم روی آن ها تاثیری ندارد ، روی زمین نمیمانند ، در هوای اطرافم معلق اند ، و من با هر ثانیه نفس کشیدنم آن ها را در ریه های خسته ام میچپانم ، سیستم گردش احساسم هم آن ها را به همه ی نقاط بدنم میرساند ، حتی به سر انگشتانم ، اینگونه است که نمیتوانم قلم دست بگیرم ، حتی اگر بتوانم هم مغزم کشش نوشتن را ندارد ... دردهایم در وجود خودم بپوسند بهتر است تا این که آن ها را جار بزنم ...
دو شنبه 28 مرداد 1392برچسب:, :: 13:21 :: نويسنده : نفس
خدایا ... قلبم چه زیبا میتپد در حالی که ارزشش را ندارد ... احساسم خشکیده لطافطم ترک برداشته مهربانیم شکسته و دنیا روح من را ، وجود من را ، زندگانی من را به صلیب کشیده و من نه تنها تلاشی برای رهایی ام نمیکنم بلکه بدون هیچ مقاومتی اسارتم را پذیرفته ام و حتی مخالفتی با آن ندارم ... اینگونه است که میگویم قلبم ارزش تپیدن ندارد ... |